به وب سایت گروه تعزیه خوانی علی ابن ابی طالب شهر هفشجان خوش آمدید
با سپاس فراوان مدیریت وب سایت
برای ارتباط بهتر با مدیریت یاهو ای دی زیر را ادد نمایید...
ahmadrezahf-arkszf@yahoo.com
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
درباره ی هفشجــــان | 0 | 476 | admin |
تصویب بخشداری هفشجان در دست پیگیری است... | 0 | 117 | admin |
دستگاه همایون | 0 | 250 | admin |
دستگاه شور | 0 | 196 | admin |
ردیف خوانی | 0 | 155 | admin |
آواز | 0 | 173 | admin |
دستگاه موسیقی | 0 | 149 | admin |
تاریخچه ی موسیقی سنتی | 0 | 140 | admin |
پیگیری های لازم برای گرفتن بخشداری در حال انجام است... | 0 | 130 | admin |
ارتقاء هفشجان به بخش لازم و ضروری است... | 0 | 110 | admin |
قدمت شهر هفشجان... | 1 | 192 | ahmadreza |
خدایا... | 2 | 209 | mahdi |
در این مقال بنابر آن است كه پیامدهاى رحلت پیامبر اكرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او كه بضعة الرسول است (9) و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة (10) است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولك، سابقة فی وفور عقلك است. (11)
او كه خلیفه اول در جمع مردم مدینه دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحكمة و موطن الهدى و الرحمة و ركن الدین و عین الحجة است. (12)
و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا كان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یكون الذی ولدها. » (13)
او كه هم مردمان مكه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اكرم (ص) بوده و هم در كنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناك آن ایام كوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان كند . در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم:
آن حضرت در خطبه فدكیه (14) و خطبهاى كه بعدا در جمع زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند (15) ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىكنند از جمله آنها عبارتند از:
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع وهنه « یا وهیه.» (16)
حضرت در خطبهاى كه در حضور زنان مدینه كه به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذكر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة (17) ؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و كوشش .»
رحلت جانگداز نبی اکرم صلی الله علیه و آله
... در یكی از روزهای بیماری در حالی كه سرش را با پارچهای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین كشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غائب گردم، اگر به كسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم. در این موقع مردی برخاست و عرض كرد: چندی قبل به من وعده دادید كه اگر ازدواج كنم، مبلغی به من كمك كنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد كه مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.(1)
در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم.
درخواست پیامبر یك تعارف اخلاقی نبود؛ بلكه جداً مایل بود حتی یك چنین حقوقی را كه هرگز مورد توجه مردم قرار نمیگیرد جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شكم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلكه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین كند.
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص كند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشكبار و گردنهای كشیده و نالههایی جانگداز، منتظرند كه جریان به كجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد میشود؟ ناگهان دیدند سواده بی اختیار، شكم و سینه پیامبر را میبوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا كرده، گفت: خدایا! از سواده بگذر، همانطور كه او از پیامبر اسلام در گذشت.(2)
فروغ ابدیت جلد2، صفحات 864- 865 (با اندكی تغییر)
وقتی که عباس بر زمین افتاد پرچم هم زمین افتاد.....
یادمان هست که این پرچم حسین هست
در قعر چاه هم که باشد هم در بالاترین نقطه دنیا خواهد بود...
چون در دستان امام زمان هست به دستور فاطمه زهرا...
یک روز تا محرم...
باز بــــاران، با ترانــ ه
می خــورد بر بـــام خانــ ه
یـادم آمد کربـــــلا را
دشت پر شور و بــلا را
گردش یک ظهـر غمگیـن،
گرم و خونیــن
لرزش طفــلان نالان،
زیر تیــغ و نیـزه ها را
با صدای گریـ ه های کودکانـ ه
واندریـن صحــرای سوزان
می دویـد طفلــی ســ ه سالــ ه پر ز نالــ ه،
دلشکستــ ه، پای خستــ ه
باز بـــاران
قطــره قطــره،
می چکد از چـوب محمـل خاک های
چـادر زینب، به آرامی شود گَِل
آه بــاران
کی ببــاری برتن عطشـان یـاران
تر کنند از آن گلـو را
آه بــاران! …
♦ای اهــــل حـرم مـیـر و عـلـمـدار نـیـامــد♦
سلام بر محرم
.
حال خوب یعنی:
.
اینجا ایران است به افق محرم نزدیک میشویم
.
بو خون
.
بوی بغض
.
بوی پیراهن مشکی
.
بوی فریاد یا حسین
.
کم کم شمارش روزها به اتمام میرسد...
.
دیگر نزدیک است
.
فریاد بزنیم:
.
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد...
.
یاحسین...
تعداد صفحات : 6